اهورااهورا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

وروجک بابا و مامان

سیسمونی 4 تخت و کمد به همراه یک سری وسایل

  پسر قشنگم اینم از تصویر تخت و کمد شما به همراه یک سری از وسایل و اسبابازی هاتون گلم از همشون نتونستم عکس بزارم ولی فیلم رو کامل گرفتم تا یادگاری بمونه دوست دارم عزیز دلم بی صبرانه منتظرم تا تو آغوش بگیرمت همه چیزت رو به مبارکی استفاده کنی ایشالا دست پدرو مادرم درد نکنه که انقدر به فکر شما بودن از همینجا دستای هردوشونو میبوسم و روی چشمام میزارم      عزیزم اینو من برا در اتاقت درست کردم پرده اتاق نمای کلی کمد لباسات نمای کلی کمد اسباب بازیات ...
23 بهمن 1391

وسایل دخملونه ی سیسمونیت

 پسر خوشگلم تو سیسمونی شما یه سری لباس و اسباب بازی دخترونه وجود داشت که من جمعشون کردمو گذاشتم واسه اینکه اگه خدا خواست و در آینده یه دخمل به ما داد بمونه برا آبجی کوچولوت جریان از این قراره که یه سری از این وسایل رو مامان مهین زحمت کشیدن قبل از بوجود اومدن شما خریدن.مامان مهین هم وسایل پسملونه خریده بود هم دخملونه ولی بعد اینکه جنسیتت مشخص شد دیگه از خرید وسایل دخملونه دست کشیدیم و همش پسملونه خریدیم یه سری از وسایلا هم من و بابا جون هر جا مسافرت رفتیم لباس یا اسباب بازی یکی دخملونه و یکی پسملونه آوردیم برا نی نی های گلمون خدارو شکر میکنیم که به ما لیاقت داد و شما رو بهمون هدیه کرد و دعا میکنیم یه ...
20 بهمن 1391

سیسمونی 3 سرویس کالسکه و رختخواب

اینم  یه سری دیگه از وسایل پشمل خوشگل مامان سرویس 5 تکه کالسکه سرویس رختخواب اینم سرویس رختخواب دم دستی مامان مهین به همراه اینا دو دستم خودش درست کرده که هر وقت رفتیم خونش استفاده کنی عزیزم قنداق شما تشکچه تعویض پشه بند برای وقتایی که میریم پیک نیک اینو باباجون برات خریده و آرزو داره ببریمت بیرون تو این بخوابونیمت و بشینه نگات کنه پشه بند تخت ...
20 بهمن 1391

سیسمونی 1 لباس ها

  پسر قشنگم لباسای سیسمونیت خیلی زیاد بودن یه سریاشو میزارم عزیزم دست مامان و بابام درد نکنه که انقدر زحمت کشیدن من و بابایی هم یه چیزایی براتون خریدیم فقط باید ببخشید چون لباسا  تو ساک بودن همشون چروک بودن منم همونطوری عکسشونو گرفتم وقت نبود اتو بزنم اول از همه لباس نوزاذی خودمو گذاشتم قربون مامان با سلیقم برم که انقدر با احساس و مهربونه و اینارو با هزار امید و آرزو نگه داشته کاش منم بتونم مثل ایشونم یه مامان نمونه بشم برات عزیز دلم اونزمان لباسای نوزادی از جنس تیترون مد بود که با گلدوزی خوشگلش میکردن اینم عکس کاپشن بچگیام که خیلی دوستش دارم &nb...
19 بهمن 1391

فقط 10 روز مونده تا بیای بغلم

91/11/15 سلام به پسر کوچولوی مامان خوبی عزیزم؟من که حالم خیلی خاصه هم خیلی هیجان دارم و هم کلی استرس و خوشحالی با هم آمیخته شده میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ای وروجک تو که بهتر میدونی چرا؟امروز مطب دکتر بودم و معرفی رو گرفتم ازش   عشقم روز 24 بهمن آخر وقت دکتر گفت برم بیمارستان بستری بشم که شما 25 بیای تو بغلم وایییییییییییییییییییی نمیدونی چقدر خوشحالم یعنی واقعا 10 روز دیگه تو بغلمی؟باورم نمیشه هم خوشحالم هم ناراحت آخه بهت عادت کردم،تو 9 ماهه که تو وجودمی.روز به روز شکل گرفتیو بزرگ تر شدی من به این که یه موجود کوچولوی پاک توی دلم باشه عادت کر...
16 بهمن 1391

چیدن سیسمونی

سلام پسر خوشگلم خوبی عشقم؟ چند روزه تخت و کمدت رو آوردن ما هم داریم میچینیمشون مامان مهین و دایی رضا کلی کمکمون کردن دستشون درد نکنه،دایی رضا الانم اومده داره با دیلر کار میکنه و قفسه ها رو به دیوار میزنه خیلی زحمت کشیدن ایشالا دایی رضا تو درس و زندگیش همیشه موفق باشه و مامان مهین و باباجونمم همیشه تنشون سالم و دلشون شاد باشه کلی هم زحمت کشیدن و کلی برای شما وسایل خریدن من و باباجونت هم برات وسایل خریدیم عشق من عزیزم کارای اتاق هنوز تموم نشده چون شما برا خودت اتاق شخصی نداری فعلا و تو اتاق خواب منو بابایی وسایلت رو جا دادیم برا همون بیشتر سختمون شده عزیز دلم خیلی دوس دارم زودتر عکس وسایل خوشگ...
14 بهمن 1391

9ماهگی

91/10/10 عزیز دلم سلام امروز درست 36هفته و 5روزته مامانی خیلی تنبل شدم این روزا و هم بی حوصله نمیدونی چقدر ضعف میرم و بیشتر چیزای شیرین دلم میخواد   تا سفره باز میشه 2-3 قاشق به زور میخورم و دیگه نمیتونم ادامه بدم انگار که سیر شدم خیلی نگران میشم که با این طرز خوردنم نکنه لاغر بشی عزیزم مامانی جونم ترش کردن معدم هم چنان با منه میترسم بعد از به دنیا اومدنت هم دست از سرم بر نداره این ماه که رفتم بهداشت قد و وزنم کردن و من فقط 1 کیلو اضافه کرده بودم با اینکه کلی شکمو شده بودم و کلی تشویقم کردن چون از اول تا حالا کلا 10 کیلو اضافه کردم عزیزم به دکتر س...
10 بهمن 1391
1